نمونه۱
نمونه۲
نمونه۳
نتیجه گیری و تحلیل: اینکه دین می تواند ارثی باشد یا اینکه می توان آن را به صورت اکتسابی کسب کرد نظر من این است که انسان به صورت غریزی و ارثی میتواند در وجود خود به دنبال خالق خود بگردد و این باعث میشود که انسان به سمت چیزی حرکت کند که اورا غنی تر و والاتر از خود ببیند و همچنین نیاز انسان به بقاء این سوال را شکل میدهد که آیا انسان بعد از مرگ پایان می پذیرد؟ و این سوالاتی که در ذهن انسان به وجود می آیند که منشا غریزی هم دارد می تواند انسان را به سمت جستوجوی خدا ببرد و علاوه براین وجود غریزی انسان از طریق جامعه و فرهنگ سعی میکند که بیشتر به سمت خدای خود برای پر کردن کاستی ها حرکت کند.و در واقع می توان گفت شدت آن وابستگی بین افراد مختلف در فرهنگ ها و جوامع گوناگون،متفاوت است و با توجه به اینکه ادیان در سرتاسر جهان متفاوت هستند مراسم و طرق مختلف نزدیک شدن به خدا در بین ادیان و جوامع و انسان های مختلف،متفاوت است.
منع:روانشناسی دین دیوید وولف/ترجمه دکتر محمد دهقانی/انتشارات رشد1386.
تحلیل:عقیده ی یونگ که دین را اشتباه اما اشتباهی مثبت تلقی می کند بسیار جالب و تامل برانگیز است از طرفی یونگ عقیده دارد که دین توهمی است که آدمی را در حالت روانی کودکانه نگه می دارد و از طرفی معتقد است که دین به انسان نیرو و آرامش خاطر می دهد.
عقیده ی دیگر یونگ که بنظر من خیلی جالب امد اینکه یونگ معتقد است که کهن الگوهای جمعی که توسط خود انسان ها ساخته شده اند از جمله ارواح،شیاطین،خدایان،قوانین،اندیشه هاو.و آن انسان است که به آنها معنا و شکوه و زیبایی داده است اما چرا آدمی که این عوامل پویا را در ذهن خود ساخته و پرداخته بجای اینکه خالق آن باشد همواره قربانی آنهاست؟واقعا چه چیزی باعث اینچنین واقعه ای شده است؟آیابخاطر اینکه آدمی خداوند را تکیه گاهی برای خود می داند و به او پناه می برد مستعد اینچنین تفکری است؟!
"توضیحی دررابطه با کهن الگوهای یونگ"
کهن الگوها در واقع بخشی از ضمیر ناهشیار هستند که در تمامی افراد وجود دارد.سایه،پرسونا،خود،آنیماو آنیموس از جمله معروف ترین کهن الگوهای یونگ هستند؛موضوع ناهشیار جمعی برای نخستین بار توسط یونگ مطرح شد که همین موضوع باعث جدایی بین یونگ و فروید شده است.فروید معتقد به ناهشیار شخصی بود که به معنای محل قرار گرفتن آرزوها و امیال فردی است که سرکوب شده اند؛یونگ علاوه براینکه ناهشیار شخصی فروید را می پذیرفت که در ناهشیار جمعی هم معتقد بود همه ی ما در یکسری اطلاعات تاریخی با یکدیگر اشتراک داریم که از نظر یونگ تنها به صورت به وراثت رسیدن از نسلی به نسل دیگر معنا پیدا می کند.
کهن الگو چیست؟کهن الگوها در واقع همان اساطیری هستند که یونگ در فرهنگ های مختلف با آنها آشنا شد و متوجه شد که در تمامی فرهنگ ها حضور دارند.از نظر یونگ کهن الگوها ذاتی،جهانی و ارثی هستندبه این معنا که همه ی ما بدون احتیاج به یادگیری،آنها را در ذهن داریم و عملکرد آنها به سازماندهی برخی تجارب در ذهن فرد کمک می کند.
یونگ از چندین کهن الگو نام برد که از میان آنها سایه،پرسونا،خود،آنیماو آنیموس بیشتر از سایرین شناخته شده اند:
پرسونا:لغت پرسونا یا ماسک یا نقاب،در اصل به معنای ماسک های نمایشی است که بازیگران در گذشته و برای اجرای نمایش بر روی چهره ی خود می زدند.کاربرد این ماسک در این بود که هنر پیشه های نمایش،چهره ی واقعی خود را پنهان کرده و آنچه دوست دارند مردم در ارتباط با آنها باور کنند را نشان می دادند.
سایه:سایه آن روی شخصیت ماست که همیشه سعی میکنیم از دیگران و جهان بیرون مخفی نگه داریم.چون یا خودمان آن افکار رادوست نداریم یا فکر میکنیم که جامعه دوست نداشته باشد و بخاطر آن مارا طرد می کند بنابراین ما آنها را به ناخودآگاه می فرستیم.
سایه آن امیال ممنوعه و سرکوب شده انسانی است که در ناخودآگاه ما جا خوش کرده اند و ما نسبت به پذیرش آنها مقاومت میکنیم مثل انگیزه های تهاجمی،تصاویر ذهنی ممنوعه و تابو،تجربیات شرم آور،آرزو های غیر اخلاقی،ترس و. .
آنیما و آنیموس:آنیما به عنوان جنبه ی نه در روان مردان و آنیموس به معنای جنبه ی مردانه در روان ن است.به اعتقاد یونگ تغییرات فیزیولوژیکی و فشار اجتماعی،افراد را به سمت شناسایی خود به عنوان زن یا مرد و برعهده گرفتن هویت جنسیتی تشویق میکند.
در نتیجه جنبه ی نه در مردان و جنبه ی مردانه در ن سرکوب میشود که این باعث ضعف در رشد روانی فرد می شود.به نظر یونگ افراد سالم باید بین آنیما و آنیموس در ذهن خودشون تعادل ایجاد کنند و بجای انکار بخش مخالف جنسیت خود،از آن در راستای تکامل استفاده کنند.
خود:خود کهن الگویی است که می تواند بخش های مختلف شخصیت را در کنار یکدیگر قرار داده و مجموعه ی واحد و یکپارچه ای را ایجاد کند.به اعتقاد یونگ،نهایتا با ادغام هشیار و ناهشیار و جنبه های متضاد آنها در کنار یکدیگر،خود ایجاد می شود.
منبع:روانشناسی دین/نویسنده:دیوید ام.وولف/مترجم:دکتر محمد دهقانی/انتشارات رشد،1386.
اعتقاد فروید در رابطه با دین از این جهت برای من جالب و جذاب است که فروید بیان کرده است که انسان ها به دلیل درماندگی دراز مدت کودک آدمی و نیاز انسان به داشتن یک حامی به سمت خداوند و پروردگار رجوع می کننددر واقع می خواهندنقص ها و ناتوانی ها یا کمبودها ی خودرا در پروردگارشان جست و جو کنندو حتی فروید معتقد است انسان هایی که بیشتر دچار کمبودها یا دچار بیماری ها و ناتوانی ها هستند بیشتر در جستوجوی خدایی برای تسکین درد های خود هستند.
منبع:روانشناسی دین دیوید وولف/مترجم:دکتر محمد دهقانی/انتشارات رشد1386.
تحلیل و نتیجه گیری:انسان تحت تاثیر یک موضوع خاص در اطراف از لحاظ عاطفی یا احساس بشدت تحت تاثیر قرار میگیرداگر چه ممکن است موقت باشداما احساس انسان به صورت ناخودآگاه سریع تر نسبت به عقل فعال می شود.احساس مانند اعمال غیر ارادی در دستگاه عصبی انسان است که به صورت بازتابی و سریع پاسخ میدهددر صورتیکه فکر کردن و استفاده از عقل اختیاری و ارادی است که به زمان بیشتری نیاز دارد.
در جمهوری اسلامی ایران،چهار مذهب به رسمیت شناخته شده و پیروان آنها از حقوق مشخصی برخوردارند.سایر مذاهب در این نظام رسمیت ندارد و پیروان برخی از مذاهب و اعتقادات از فشار و سرکوب یا تبعیض سازمان یافته علیه خود شکایت دارند.
اهمیت این مطلب در این خبرگزاری :تاکید وزارت خارجه آمریکا نسبت به اینکه حق آزادی مذهبی را یک ضرورت اخلاقی و امنیت ملی میدانند و اینکه اعتقاد دارند هر کجا آزادی مذهبی وجود نداشته باشد،تروریسم و خشونت رشد می کندو پا میگیرد که بنظر بنده مطلب بسیار مهم و جالبی است.
در نتایج منتشر شده 10نکته قابل توجه است.
قسمت جالب برای من در این مطلب این است:با توجه به اینکه بسیار افرادی هستندبه یک دین چه مسیحیت ،چه یهودی ،اسلام و .معتقدند اما چرا اعمال مذهبی دین خود را بجا نمی آورند و از ان سر باز میزنند اما با این وجود هم نمی توانند از آن دین دست بکشند .احتمالا بخاطر گرایش غریزی آدمی در مصائب و مشکلات به سمت خالقش و دریافت آرامش باشد که دست کشیدن از آن را برایشان دشوار میکند.
ایرنا:
روانشناسی دین یکی از شاخه های علم روانشناسی و ادیان با موضوع بررسی تاثیرات روانی دین در زندگی انسان است.روانشناسان دین افرادی هستند که تخصص های دیگر خود در زمینه های علوم انسانی را با دین یا نحوه ی وابستگی مردم به ایمان پیوند میزنندهر چند دین بیانگر و پاسخگوی نیازهای فردی،اجتماعی و فرهنگی است اما تحلیل روانشناختی از دین جدای ازبررسی دین درحوزه ی فرهنگ و جامعه صورت میگیرد.بعلاوه یک روانشناس حوزه ی دین بااصول و مبانی ادیان کاری ندارد و وارد مجادلات مربوط به عقل و ایمان و دعواهای کلامی یا اختلافات میان علم و دین نمیشود و نیز اصول دینی را مورد بررسی قرار نمیدهد بلکه رویکردی عمدتا علمی-تجربی دارد که به بررسی جوانب انسانی دین می پردازد ونه خود آن.در اینجا مقصوداز رویکرد تجربی در روانشناسی دین این است که با نگرش عینی و بی طرفانه به سراغ دین برویم و فارغ ازاینکه خود دیندار باشیم یا خیر،درباره دین وموارد روانشناختی آن از طریق مشاهده و آزمایش یا بررسی های میدانی وآماری دست به واکاوی و پژوهش بزنیم .
قسمت جالب در این مطلب برای من این است که حوزه ی یک روانشناس دین را در این مطلب مشخص کرده است که روانشناس دین به خود دین کاری ندارد بلکه رویکردی عمدتا علمی-تجربی است که به بررسی جوانب انسانی دین می پردازد.
ایسنا:
عمده تفاوت روانشناسی در حوزه ی دین و روانشناسی غربی و غیر دینی در خداباوری است،چرا که روانشناسی غربی با کنار نهادن خدا و علمی بررسی کردن علل روانی فرد یک تجویز علمی و تجربی در اختیار وی قرار می دهند،در حالی که درروانشناسی دینی اصولی که ارائه میشودبراساس مبانی دینی است که به فرد در راستای حل و اقدام پیشگیرانه تجویز میشود.آرامشی که انسان دربرابر معبود خود احساس میکندموجب رهنمون شدن وی به سوی او میشود که دراین میان تکیه به اصول دینی باعث ارتباط بیشتر فرد با خداوند میشود و هر اندازه این ارتباط با خداوند محکم تر باشد از ابتلای فرد به اختلال روانی و روحی کاسته میشود که این اصل در روانشناسی دینی ثابت شده است.
قسمت جالب این مطلب از نظر من این است که هر اندازه ارتباط انسان با خداوند و دینداری شخص بیشتر باشد فرد از ابتلای به اختلالات روانی و روحی مصون تر است که در این مطلب از اثبات این حقیقت صحبت شدهاست.
روانشناسی دین یا همان روانشناسی مذهب از شاخه های تحقیقات علمی است که به بررسی دین می پردازد.این علم به بررسی وضعیت های رولنشناسانه در جامعه ،وجدان گروهی و فردی که در ایجاد،توسعه،کارکرد و ازبین رفتن یک دین موثر است می پردازد.همچنین محتوای ساختار و جهت گیری این پدیده ها و جایگاه و نقششان در خود دین و زندگی خارج از دین موردعلاقه این علم است.کار اصلی روانشناسی دین تعریف و توضیح جامعه شناسانه-روانشناسانه از پدیده های دینی است.
دو جریان اصلی در روانشناسی دین -توصیفی و تبیینی،که اولی دین را با همدلی واز درون ترسیم می کند،ودومی نقادانه تر واز بیرون-تا امروز همچنان پابرجا مانده اند.اگر چه بعید نیست که نویسنده ای همزمان به هر دو جریان روی آورد،لیکن معمولا از این دو تنها یکی بشدت مورد تاکید قرار میگیرد.
مثلا فروید و رفتارگرایان تقریبا الگوهای کاملا تبیینی دین را به ما عرضه داشته اند،حال آنکه پیروان پدیدار شناسی تا حد امکان به توصیف خالص روی آورده اند.جیمز را میتوان نمونه ای از ترکیب هر دو جریان دانست،زیرا اگرچه او را معمولا به رویکرد توصیفی منتسب می دارند،در تاملات معروف او در باب مذهب یک جریان پنهان تبیینی هم وجود دارد.(ص60)
پس از این دوره(مکتب فرانسوی)با پیدایش مکتب رفتار نگری (دهه 1930تا1960)در روانشناسی ،عملا روانشناسی دین در انزوا قرارگرفت و با افول مواجه گردید.زیرا تحقیق در مسائل دینی با روش تنگ نظرانه و محدود رفتارنگری بندرت میسر می شد. اما بااز بین رفتن رفتارنگری ،دوباره روانشناسی دین مورد توجه جدی رولنشناسان و دین پژوهان قرار گرفت و هم اکنون یکی از رشته های مورد توجه در دانشگاه های روانشناسی دنیا می باشد.
منبع:کتاب روانشناسی دین دیووید ولف/مترجم:دکتر محمد دهقانی/انتشارات رشد1386 و برخی مقالات دیگر.
درباره این سایت