روانشناسی دین یونگ

دین موضوعی بود که یونگ همواره به آن علاقه ی خاصی داشت،لیکن به تدریج و اندک اندک در نظریه و کار او جایگاه برجسته ای یافت.این تحول بی تردید با کوشش های شخصی او در سال های 1912تا1917پدید آمد.نیز بازتاب التزام او به نگرشی جامع درباره ی تجربه ی آدمی بود:

 چون دین مسلما یکی از دیرینه ترین و عام ترین جلوه های ذهن آدمی است،روشن است که هر روانشناسی ای که به ساختار روانی شخصیت انسان می پردازد نمی تواند این نکته را نادیده بگیرد که دین نه تنها پدیده ای اجتماعی و تاریخی است،بلکه مورد توجه شخصی جمع کثیری از افراد نیز هست.(ص596)

در1911،در نخستین چاپ نمادهای تحول،یونگ دین را از عوامل مثبت و دارای ارزش روانی می شمرد.نیز آن را توهمی می داند که آدمی را درحالت روانی کودکانه نگه می دارد.دین مطلوب شخص را از تعبد به جانب فهمیدن سوق می دهد:این مسیر خود مختاری اخلاقی،مسیرآزادی کامل است،که درآن آدمی تکلیف خودرا بدون اجبار و به دلخواه انجام می دهد،و این ادای تکلیف از سر آگاهی،دور از توهم و با اعتقاد به نمادهای دینی صورت میگیرد.این اعتقاد امری مثبت است که مارا کودک و بنابراین اخلاقا متواضع نگه میدارد».پس یونگ دین را اشتباه،اما اشتباهی مثبت،تلقی میکرد.دینبه آدمی نیرو و آرامش خاطر میدهد،تا هیولای هستی براو غالب نگردد».نماد دینی به لحاظ روانی حقیقت دارد،زیرا باعث شده بشر از مرحله ی غریزی ناهشیار فراتر رود و به بلند ترین قله های اخلاقی و فرهنگی دست یابد.برای عوام مردم که نمیتوانند به خود مختاری اخلاقی برسند،دین میتواند همچناناز حیث زیستی وظیفه ی مهم خودرا انجام دهد».(ص597)

در آغاز یونگ مفهوم خدارا نوعی فرافکنی انرژی روانی تلقی میکرد.بویژه اسطوره ی خدای آفتاب را توصیف فرافکنده ی پیش رفت و پس رفت منظم این انرژی در طول زندگی فرد میدانست.در19با پیدایش مفهوم خود و جایگاه آن در روان آدمی،یونگ مفهوم خداو کل جهان پیچیده ی پدیده های دینی را نه تنها فرافکنی فرآیند های روانی بلکه نمادهای لازمی دانست که انسان هارا تبیین میکنند و به سوی کمال روانی سوق میدهند.(ص597-598)

کسانی که در پسین زندگی اند مخصوصا نیازمند نظامی فراگیر و اساسا دینی اند که باعث می شود روان به نحو بایسته رشد کندو فرد از روان رنجوری در امان بماند.تنها یک چشم انداز معنوی میتواندمعنا و قالبی پدید آوردکه برای زندگی انسان ضروری است.یونگ(1932)در سخنانی که بارها از او نقل شده است گزارش می دهد که:

 در میان همه بیمارانم در نیمه ی دوم زندگی-یعنی بالای سی و پنج سال-یک نفر هم نبوده است که مشکل او در نهایت یافتن بینشی مذهبی در مورد زندگی نبوده باشد.به جرات میتوان گفت که علت بیماری همه ی آنان این بود که آنچه را مذاهب زنده ی هر عصر به پیروان خود بخشیده اند از دست داده بودند،و هیچ یک ازآنان تا بینش مذهبی خودرا باز به دست نیاورد شفا نیافت.(ص598)

تعریف دین

یونگ تاکید میکند که داشتن بینش دینی صرفا به معنای گرایش به یک عقیده ی مشخص با تعلق به یک سازمان دینی نیست.به گفته ی او عقایدشکل های کدگذاری شده و متحجر تجربه ی اصیل دینی اند».عقاید جانشین تجربه ی بلاواسطه اند،واز نمادهای مناسبی تشکیل میشوند که پرداخت شده و در چارچوب جزم یا آیین سازمان یافته ای قرار گرفته اند.عقاید و جزم ها،برخلاف آنچه برخی منتقدان اظهار میدارند،چندان خشک و متحجر نیستند،لیکن همه ی تغییرو تحولات درچارچوب عواملی شکل می گیرندکه به طور اصیل تجربه شده اند،و این امر نوع خاصی از محتوای جزمی و ارزش عاطفی را پدید می آورد».عقیده در عین اینکه باعث می شود برخی قالب های محدود اما معتبر پی درپی شکل بگیرند،فرد معتقد را از نیروهای بالقوه خطرناک و اخلال گر،که درتجربه ی اصیل دینی عنان می گسلند،در امان می دارد،متاسفانه،عقاید هم مانند همه ی نظام های فراطبیعی دربرابر پرتو جستجوگرعقل بی طرف آسیب پذیرند.(ص598-599)

دین،در نظر یونگ،نگرشی است مشتمل بر:

ملاحظه و مشاهده ی برخی عوامل پویا که"قدرت"تلقی میشوند:ارواح،شیاطین،خدایان،قوانین،اندیشه ها،آرمان ها،یا هر نامی که انسان به چنین عواملی در دنیای خود داده و آنها را تا بدان حد قدرتمند،خطرناک،یا کمک دهنده یافته که مورد توجه خاص او قرار بگیرند،یا در این عوامل آنقدر شکوه،زیبایی،و معنا دیده که آنها را به جان و دل مورد پرستش و مهرورزی قرار دهد. 

این نگرش وقتی پدید می آیدکه اشخاص آنچه را رودلف اتو"ربانی"می نامید آگاهانه تجربه کنند،یعنی"عاملی پویا" که"انسان را در چنگ میگیرد و مهار میکند،و آدمی به جای آنکه خالق آن باشد همواره قربانی آن است".افراد اغلب گمان میکنند که این عوامل با قدرت های پویا وجودی جدا از آنان دارند.برخلاف یونگ که معتقد است کهن الگوهای موجود در ناهشیار جمعی منشا اصلی و بی واسطه ی این عوامل اند.

اعتقاد یونگ به این که منبع تجربه ها و اندیشه های دینی در روان آدمی است باعث شد که در معرض اتهاماتی چون روانشناسی گرایی،لاادری گری،و حتی الحاد قرارگیرد.در پاسخ این اتهامات وی تاکید میکرد که به عنوان روانشناس نمی تواند چبزی جز این بگوید که خدا در روان آدمی وجود دارد.

روانشناسی بیش از آنکه به دین حمله یا آن را تخریب کند،"رویکرد های مناسبی برای فهم بهتر این چیز ها پدید می آورد،چشم مردم را برمعنای واقعی جزم ها می گشاید،و بجای آنکه مخرب باشد فضای دین را باز میکند تا عده ی بیشتری را در بر بگیرد".(ص599)

اندیشه ی تثلیث 

یونگ معتقد است که اندیشه ی تثلیث که بتدریج تکوین یافته به طور نمادین نشان دهنده ی فرایند سه بخشی کمال است که درون فرد روی می دهدو خود را در اسطوره ها و آیین های مختلف،بویژه آنها که درباره ی تولد،بلوغ،ازدواج، و مرگ است،نمایان می سازد.شخص پدر نماد روان در حالت اصلی آن،یعنی کلیت نامتمایز،است که همان ضمیرهشیارو خالی از تفکر کودکان است که بی چون و چرا الگویی از زندگی را می پذیرد که والدین و جامعه در اختیارشان می گذارند.از پدر پسر پدید می آید،که از همان گوهر پدر و نماینده ی دگرگونی تدریجی این گوهر،یعنی روان آدمی،است.تمایز پسر از پدر بستگی به رشد قوه ی تفکر و تشخیص دارد،که پایه ای است برای تلاش آگاهانه ی جوانان که می کوشند از والد خود و شیوه های زندگی که از روی عادت آموخته اند جدا شوند،و شاید با انها مخالفت ورزند.این حالت یک مرحله گذار پرستیز و نسبتا کوتاه است که در مرگ زودرس پسر بازتاب می یابد.

روح القدوس نماینده ی بازگشت به مرحله ی آغازین"پدر"است که اینک با تعقل و تفکری همراه شده که در مرحله ی دوم حاصل آمده و دست نخورده باقی مانده است.به لحاظ روانشناختی،مرحله ی سوم عبارت است از حد تازه ای از هشیاری که سلطه ی ضمیر ناهشیار را به رسمیت می شناسد،سلطه ای که شاید به یک مرجع قدرت بیرونی فرافکنده شود و همین جاست که خطرات معنوی روی میدهد.در این مرحله شخص،از طریق یک سلسله دگرگونی های سرنوشت ساز که غالبا ویژگی قداست آمیز دارند،از وابستگی کودکانه و استقلال سرسختانه در می گذرد و به حالتی از محاسبه ی نفس و خشوع و خضوع در برابر واقعیتی برتر می رسد.(ص609-610)

انتقاد به تفسیر یونگ از دین

سنتا فروید را دشمن دین و یونگ را دوست خوب آن تلقی میکنند.اما برخی منتقدان عقیده ی دیگری دارند،زیرا به نظر آنها یونگ،هم به صراحت و هم به شیوه ای پوشیده روح و جوهر اصلی سنت هایی را که از آنها سخن میگوید بد جلوه می دهد.یونگ اصرار داشت که منحصرا به عنوان دانشمند تجربی و پدیدار شناس کار میکند.وی اصطلاح پدیدار شناس را بکار می بردتا به التزام خود به عنوان تجربه،دور از قضاوت های متافیزیکی و فلسفی،تاکید کند.او معتقد بود که روانشناسی در موقعیتی نیست که در قبال هر اندیشه ی خاصی که مورد مطالعه ی آن است موضع گیری کند.لیکن،در حقیقت یونگ،چنانکه بعضی از منتقدانش اشاره میکنند،از منظر صرفا تجربی بسی فراتر رفت.(ص633)

درخواست یونگ از عصر حاضر

چالشی که یونگ مارا به سوی آن فرامیخواند در نهایت امری غیر ممکن است:چالش برای کامل شدن.لیکن بسیاری از روانسناسان قبول دارندکه فرد تنها از طریق تلاش برای انسجام آگاهانه،به معنا و احساس رضایت راستین دست خواهد یافت.قصور در رویارویی با این چالش به لحاظ فردی موجب روانرنجوری یا روانپریشی است؛اگر ناهشیاری در درون جامعه ای گسترده باشد-و یونگ میگوید که در جامعه ی ما چنین است-ناهماهنگی و ویرانی به بار خواهد آورد.یونگ در1916با عباراتی که امروز طنین بیشتری دارند نوشت:اگر روزگاری وجود داشته باشد که خوداندیشی ضرورت مطلق و تنها کار درست باشد،آن روزگار،هم اکنون در دوران فاجعه بارما،فرارسیده است».

بنابراین وظیفه ی روانشناسی وظیفه ای ضروری و فوری است.انسان به نوشته ی یونگ،نمیتواند به هیچ وجه با خود کنار آید مگر اینکه هر چه بیشتر با طبیعت خود آشنا شود.بدبختانه،غفلت هولناکی در این مورد حکم فرماست،و فراتر از آن بیزاری عظیمی از افزایش دانش درباره ی سرشت درونی آدمی دیده می شود».این دانش،به نظر یونگ،فقط هنگامی رشد می کند که روانشناسان و دیگر پژوهندگان ماهیت انسان دامنه ی کامل تجربه ی آدمی،ازجمله تجربه ی خدا،در نظر بگیرند.یونگ پیوسته تاکید داشت که خدا نه یک مساله ی اعتقادی،بلکه موضوع تجربه ی بی چون و چرا و ارزشمند آدمی است.

 مهم نیست که دنیا درباره ی تجربه ی دینی چه می اندیشد؛کسی که چنین تجربه ای دارد صاحب گنجی عظیم است،چیزی که برای او سرچشمه ی زندگی،معنا،و زیبایی است،و شکوهی تازه به جهان و انسان داده است.او دارای سکینه و آرامش است.کدام معیار است که براساس آن بتوان گفت که چنین زندگانی ای مجاز نیست،چنین تجربه ای درست نیست،وچنین سکینه ای توهم صرف است؟آیا،به عنوان یک امر واقعی،در زمینه ی امور متعالی هیچ حقیقتی بهتر از آن چه شما را درزندگی یاری می دهد وجود دارد؟.هیچ کس نمیتواند بداند امور متعالی چیستند.بنابراین باید آنهارا چنان که تجربه میکنیم در نظر آوریم.واگر چنین تجربه ای باعث شود که زندگی برای خودتان  و برای آنان که دوست میدارید سالم تر،زیباتر،کامل تر،و رضایت بخش تر باشد،می توانید با اطمینان بگویید:"این توفیق الهی بوده".

برسر در خانه ی یونگ در ناخت کتیبه ای سنگی دیده می شودکه برآن عبارتی از کاهن معبد دلفی به زبان لاتین حک شده است:خدا را خواه فراخوانیم و خواه نه،در هر حال او حاضر است.هیچ جمله ای نمیتوان یافت که بهتر از این روانشناسی دین یونگ را خلاصه کند.(ص641-642)

منع:روانشناسی دین دیوید وولف/ترجمه دکتر محمد دهقانی/انتشارات رشد1386.

تحلیل:عقیده ی یونگ که دین را اشتباه اما اشتباهی مثبت تلقی می کند بسیار جالب و تامل برانگیز است از طرفی یونگ عقیده دارد که دین توهمی است که آدمی را در حالت روانی کودکانه نگه می دارد و از طرفی معتقد است که دین به انسان نیرو و آرامش خاطر می دهد.

عقیده ی دیگر یونگ که بنظر من خیلی جالب امد اینکه یونگ معتقد است که کهن الگوهای جمعی که توسط خود انسان ها ساخته شده اند از جمله ارواح،شیاطین،خدایان،قوانین،اندیشه هاو.و آن انسان است که به آنها معنا و شکوه و زیبایی داده است اما چرا آدمی که این عوامل پویا را در ذهن خود ساخته و پرداخته بجای اینکه خالق آن باشد همواره قربانی آنهاست؟واقعا چه چیزی باعث اینچنین واقعه ای شده است؟آیابخاطر اینکه آدمی خداوند را تکیه گاهی برای خود می داند و به او پناه می برد مستعد اینچنین تفکری است؟!

 

"توضیحی دررابطه با کهن الگوهای یونگ"

کهن الگوها در واقع بخشی از ضمیر ناهشیار هستند که در تمامی افراد وجود دارد.سایه،پرسونا،خود،آنیماو آنیموس از جمله معروف ترین کهن الگوهای یونگ هستند؛موضوع ناهشیار جمعی برای نخستین بار توسط یونگ مطرح شد که همین موضوع باعث جدایی بین یونگ و فروید شده است.فروید معتقد به ناهشیار شخصی بود که به معنای محل قرار گرفتن آرزوها و امیال فردی است که سرکوب شده اند؛یونگ علاوه براینکه ناهشیار شخصی فروید را می پذیرفت که در ناهشیار جمعی هم معتقد بود همه ی ما در یکسری  اطلاعات تاریخی با یکدیگر اشتراک داریم که از نظر یونگ تنها به صورت به وراثت رسیدن از نسلی به نسل دیگر معنا پیدا می کند.

کهن الگو چیست؟کهن الگوها در واقع همان اساطیری هستند که یونگ در فرهنگ های مختلف با آنها آشنا شد و متوجه شد که در تمامی فرهنگ ها حضور دارند.از نظر یونگ کهن الگوها ذاتی،جهانی و ارثی هستندبه این معنا که همه ی ما بدون احتیاج به یادگیری،آنها را در ذهن داریم و عملکرد آنها به سازماندهی برخی تجارب در ذهن فرد کمک می کند.

یونگ از چندین کهن الگو نام برد که از میان آنها سایه،پرسونا،خود،آنیماو آنیموس بیشتر از سایرین شناخته شده اند:

پرسونا:لغت پرسونا یا ماسک یا نقاب،در اصل به معنای ماسک های نمایشی است که بازیگران در گذشته و برای اجرای نمایش بر روی چهره ی خود می زدند.کاربرد این ماسک در این بود که هنر پیشه های نمایش،چهره ی واقعی خود را پنهان کرده و آنچه دوست دارند مردم در ارتباط با آنها باور کنند را نشان می دادند.

سایه:سایه آن روی شخصیت ماست که همیشه سعی میکنیم از دیگران و جهان بیرون مخفی نگه داریم.چون یا خودمان آن افکار رادوست نداریم یا فکر میکنیم که جامعه دوست نداشته باشد و بخاطر آن مارا طرد می کند بنابراین ما آنها را به ناخودآگاه می فرستیم.

سایه آن امیال ممنوعه و سرکوب شده انسانی است که در ناخودآگاه ما جا خوش کرده اند و ما نسبت به پذیرش آنها مقاومت میکنیم مثل انگیزه های تهاجمی،تصاویر ذهنی ممنوعه و تابو،تجربیات شرم آور،آرزو های غیر اخلاقی،ترس و. .

آنیما و آنیموس:آنیما به عنوان جنبه ی نه در روان مردان و آنیموس به معنای جنبه ی مردانه در روان ن است.به اعتقاد یونگ تغییرات فیزیولوژیکی و فشار اجتماعی،افراد را به سمت شناسایی خود به عنوان زن یا مرد و برعهده گرفتن هویت جنسیتی تشویق میکند.

در نتیجه جنبه ی نه در مردان و جنبه ی مردانه در ن سرکوب میشود که این باعث ضعف در رشد روانی فرد می شود.به نظر یونگ افراد سالم باید بین آنیما و آنیموس در ذهن خودشون تعادل ایجاد کنند و بجای انکار بخش مخالف جنسیت خود،از آن در راستای تکامل استفاده کنند.

خود:خود کهن الگویی است که می تواند بخش های مختلف شخصیت را در کنار یکدیگر قرار داده و مجموعه ی واحد و یکپارچه ای را ایجاد کند.به اعتقاد یونگ،نهایتا با ادغام هشیار و ناهشیار و جنبه های متضاد آنها در کنار یکدیگر،خود ایجاد می شود.
 

مصاحبه دینی با سه کودک7-10سال

روانشناسی دین از دیدگاه یونگ

روانشناسی دین از دیدگاه فروید

ی ,یونگ ,های ,ای ,دین ,تجربه ,است که ,که در ,تجربه ی ,را در ,می کند ,باشد همواره قربانی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ایران فارکس lranroid زندگی انجمن هنرهای نمایشی تربت حیدریه آموزش آشپزی بصورت رایگان ....ن و قلم آموزش ایلوستریتور فرادرس تکنولوژی happy-school مطالب مفید و آموزشی زیرنظر مجموعه ماریا